-
بیخوابى
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 04:17
اینجا گیلاوند ساعت ٤ صبح و من زیر پتو بیخوابی زده به سرم و نشخوار خاطرات رو میکنم... بچه ها هرکدوم خاطره ای از فضا و خل و چل بازی هاشونو تعریف کردند... تمام مدت حال و هوای هالیکارناس و نور آبییش، خرگوشی که از تو کلاه در اومده بود و... تو سرم مرور میشد... دلم یهو هواش رو میکنه... همه چی هم برای من و هم برای اون خوبه...
-
١٤ فروردین هم گذشت...
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 02:30
من و تو دو تا پرنده .. تو قفس زندونی بودیم جای پر زدن نداشتیم .. ولی آسمونی بودیم ابر و بارونو میدیدیم .. اما دنیامون قفس بود چشم به دوردستا نداشتیم .. همینم واسه ما بس بود اما یک روز اونایی که .. ما رو با هم دوست نداشتن تو رو پر دادن و جاتم .. یه دونه آینه گذاشتن من خوشباور ساده .. فکر میکردم روبهرومی گاهی...
-
چرا؟؟؟
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 12:42
راستی این همه سال چرا من و تو هیچ وقت برف بازی نکردیم؟!...
-
روزم رو با این آهنگ به شب رسوندم...
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1391 01:49
نمیدونم شاید اصلن موضوع مهم و جدی نباشه و با اینکه دوستهای خوبی دارم ولی امروز کاملا احساس تنهایی و درموندگی داشتم... روزم رو با این آهنگ به شب رسوندم... دل ِ دیوونم ازتو ... تنها نشونم ازتو یه عکس یادگاری ... که خودتم نداری شده رفیق شبهام ... وقتی که خیلی تنهام میگیرمش روبرو ... بازم میشی آرزو وقتی تورو ندارم ......
-
ولنتاین!!!
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1391 15:27
موندم امسال ولنتاین برای خودم چی بگیرم که سورپرایز شم؟!:)
-
خوشبختم...
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 14:44
من خیلى خوشبختم ... فقط دلم خیلى گرفته... هر روز یک چیز تازه... خسته شدم... ولی با وجود این بازهم خوشبختم... خدایا شکرت...
-
انتظار بارون...
سهشنبه 10 بهمنماه سال 1391 21:35
مدتها بود انتظار این بارون رو میکشیدم... به خاطر خودم... بخاطر اون شمعی که قرار بود تو این هوا روشن بشه... بخاطر حس خوب دوست داشتن... به خاطر یاداوری روزی که مهربونی اون رو دور حوض هتل ارم دیدم،بارونی که باعث شدمحبتش تو دلم بشینه و بشه تنها چیزی که تو این دنیا میخواستم ... بخاطر حس خواستن و خواسته شدن... بخاطر بودن...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 دیماه سال 1391 11:32
چه ساده بود دل...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 دیماه سال 1391 20:27
میگن یکى از بزرگترین اشتباهات یک مرد اینه که به مرد دیگرى فرصت ایجاد لبخند رو لبهاى زن مورد علاقه اش را بده...
-
...
دوشنبه 15 خردادماه سال 1391 21:04
ای خدای مهربون، دلم گرفته...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1390 20:45
میگویند:سختی ها نمک زندگی است! چرا کسی نمی فهمد نمک برای من که خاطراتم زخمی است شور نیست مزه ی درد میدهد.
-
تو اینجوری دوست داری...
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1390 15:21
همیشه میشه خوش بود و پر انرژی.... برای این کار باید ارتباطات رو زیاد کنی که خوب اینم کاری نداره فقط باید بدونی که تو این روابط خیلی اتفاقها ممکنه بیوفته ... وقتی که دایم تو مهمونی باشی و سرت گرم باشه،شادی و خوشحال و به هیچی هم گیر نمیدی ولی خونه نشین که میشی رخوت و بی حوصگی وجودت رو میگیره . متاسفانه ما ایرانی ها دروغ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1390 23:51
بارون؟؟!!وسط دل تابستون چی میگه؟!
-
کدوم؟؟؟
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1390 12:51
وقتی یکی رو دوست داری و اون دیگه مال تو نیست... وقتی میبینی که آدمای دیگه جات رو گرفتن... وقتی توی مهمونی های مختلف اونو با آدمهای مختلف تصور میکنی... وقتی... . . . وقتی هنوز دوستش داری... از خوشیش باید خوشحال باشی یا ناراحت بابت اینکه چرا تو دیگه نیستی و ما بودنی وجود نداره؟؟؟ کدومش درست تره؟؟؟
-
تکرار
سهشنبه 26 بهمنماه سال 1389 01:41
جمله هایی که شنیدم هی تو سرم تکرار میشه.نمیدونم باید خوشحال باشم بابتشون و یا تاسف بخورم؟! این رشته های نامرئی چیه که منو هنوز وصل نگه داشته؟؟؟ با اینکه مدتهاست که دیگه ما بودنی وجود نداره ولی حس تنهایی امشب برام خیلی تحمل ناپذیر بود. عجب قصه ی تلخی ست این قصه عادت و تکرار... خدا جون یک دنیا باهات حرف دارم و یک عالمه...
-
دور ریختن خاطرات
یکشنبه 14 آذرماه سال 1389 00:05
جالبه،خاطراتی که از من به جا مونده, با جمع شدن عروسک و گذاشتن عکس دیگران روی عکسم توی قاب رو دیوار و دور ریختن گل های رز و سوختن hard و پاک شدن عکسها ،دونه دونه داره از بین و از یاد میره...
-
انتظار
یکشنبه 30 آبانماه سال 1389 23:14
از من انتظار نداشته باش بشینم و بشنوم و ببینم و تشویقت کنم و باز هم مثل همیشه باشم...
-
بارون
سهشنبه 11 آبانماه سال 1389 11:57
در حسرتم که چرا در روزهای با هم بودن زیر بارون قدم نمی زدیم و لذت در کنار هم بودن تو این هوا رو از خودمون دریغ می کردیم... مگه جز این بود که با هم بودنمون زیر بارون شروع شد؟ هنوز هم بارون تو و خاطرات تو رو به یادم میاره...
-
چشم دل
جمعه 23 مهرماه سال 1389 13:08
حذف چیزی از زندگی همواره نشانه آن است که چیزی بهتر در راه است. من رها و اعتماد میکنم. چشم دل بگشا
-
چشم انتظار
جمعه 2 مهرماه سال 1389 02:14
امروز چشمام به در اتاق خشک شد. اما...
-
اراده
شنبه 20 شهریورماه سال 1389 17:40
خدا جون این خواسته زیادیه که ازت دارم؟ من که دیگه فقط خواستم کمکم کنی و یکم اراده م قوی شه. ببین خیلی و قته بیخیال خیلی چیزا شدم. نمیخوام دیگه خودم رو کوچک از اون چیزی که هستم ببینم و ببینند. میخوام همون ازگیل ۷سال پیش باشم. همونی که...یادته؟؟؟ میخوام برگردم به شخصیت قبل و اوایل ازگیل شدنم. همون آدمی که کوه اعتمادبه...
-
بیخیال
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1389 17:24
واسه شناخت کامل یک آدم،چند سال باید وقت صرف کرد؟؟؟ من که نفهمیدم،نمیفهمم و نخواهم فهمید... اصلا پافشاری واسه چی؟ بیخیال،زندگی باید کرد...
-
۲۹
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 19:11
خیلی خوشحالم... مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی ... از مهربونیت،از خوب بودنت ،از کارای عجیب و غریب و جالبت و ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 15:58
بریدم... دیگه هیچ جوره نمیکشم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 18:57
بازم بارون ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 20:41
امروز آسمون یجوریشه. هم دلش میخواد بباره و هم از تابستون خجالت میکشه... درست مثل دل من ... چند ساله این موقع ها کلی شور و ذوق دارم.سالهای قبل همش درتکاپوی چیدن نقشه واسه سورپرایز کردن یک دوست بودم و یجورایی یکم موفق میشدم ولی امسال فقط حسشو دارم ولی کاری از دستم بر نمیاد... دوست دارم خوشحال باشه اون روز.آخه من درد بی...
-
آرزو
جمعه 28 خردادماه سال 1389 01:10
چه حسی به آدم دست میده جز بیزاری وقتی تو پائین باشی و یکی اون بالا ،درست جایی که تا ۴ساعت قبلش تو اونجا بودی و تازه تهدید به توهین بشی...!؟ تازه اون موقعست که متوجه حماقتهایی که کردی و بیخودی خودت رو برای هیچ کوچیک کردی و ارزش خودت رو به خصوص تو این ماههای پایانی بردی زیر سوال، میشی... اون موقعست که یهو به خودت میای و...
-
عصبی پصبی
سهشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1389 15:15
تقصیر خودمه... از بس زیادی واسه آدما ارزش قائل شدم و همیشه کوتاه اومدم نتیجه این شده که باید همیشه در اولویت آخر قرار بگیرم و تازه... عصبانیم از دست خودم...
-
گذشت...
شنبه 14 فروردینماه سال 1389 02:18
۱۴ فروردین درست ۶سال پیش همین دقایق ،من و ...با هم دوست شدیم. شاید این ۶سال برام سالهایی پر ازعشق و سختی و تجربه بود . عشقی که با چنگ و دندون برای حفظش تلاش کردم.شاید تلاشی بیهوده چون احساس یک طرفه و تلاش یک طرفه مثل دست و پا زدن در باتلاق برای نجات میمونه. پشیمون نیستم از دوستیم چون تجربه های خوب و بد زیادی بدست...
-
طالع بینی سال ببر برای متولدین سالهای دیگر
جمعه 13 فروردینماه سال 1389 17:09
متولدین سال ببر (۱۹۹۸ – ۱۹۸۶- ۱۹۷۴- ۱۹۶۲- ۱۹۵۰ -) این سال را چگونه سپری میکنند؟ گفته میشود که هرچند امسال سال ببر است ولی سال خوبی برای متولدین این سال نیست. اتفاقات و پیشآمدها در این سال به بیشترین حد خود میرسد و این افراد باید از هرگونه ریسک و خطر پرهیز کنند. همچنین پیش آمدها آنچنان که انتظار میرود، پیش...